دنیای واژه ها
دانشنامه کمانک تحلیل و مشاهده محتوای پارسی
مشاهده (سهام) در کمانک، معنی و ترجمه سهام در دیکشنری ها، تجزیه و تحلیل واژه، عکس (سهام) کلمه و عبارات مشابه سهام چیست
لغت نامه ها
1. [ س ُ ] (ع اِمص ) لاغری و باریکی . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
◄ تغییر چهره . (غیاث ) (آنندراج ). تغییر رای . (منتهی الارب ).
◄ بیماری شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
2. [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سهم، به معنی تیر. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) :
هست سهام تو در دو دیده ٔ حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت .
مسعودسعد.
بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
◄ ج ِ سهم، به معنی حصه . بهره .
3. [ س َه ْ ها ] (ع ص ) تیرانداز. (غیاث ) (آنندراج ). کمانکش . کماندار. تیرانداز. (ناظم الاطباء).
4. [ س َ ] (ع اِ) شدت حرارت تابستان . (غیاث ) (آنندراج ). باد گرم و شدت گرما و افروختگی آن . (منتهی الارب ). باد گرم . (مهذب الاسماء).
◄ لعاب شیطان و آن تار عنکبوت مانندی است که از هوا فرودآید در سختی گرما و نیست شود. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
◄ تغییر چهره . (غیاث ) (آنندراج ). تغییر رای . (منتهی الارب ).
◄ بیماری شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
2. [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سهم، به معنی تیر. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) :
هست سهام تو در دو دیده ٔ حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت .
مسعودسعد.
بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
◄ ج ِ سهم، به معنی حصه . بهره .
3. [ س َه ْ ها ] (ع ص ) تیرانداز. (غیاث ) (آنندراج ). کمانکش . کماندار. تیرانداز. (ناظم الاطباء).
4. [ س َ ] (ع اِ) شدت حرارت تابستان . (غیاث ) (آنندراج ). باد گرم و شدت گرما و افروختگی آن . (منتهی الارب ). باد گرم . (مهذب الاسماء).
◄ لعاب شیطان و آن تار عنکبوت مانندی است که از هوا فرودآید در سختی گرما و نیست شود. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
معنی ( سهام ) در لغت نامه دهخدا
1. (س ) [ ع . ] (اِ.) جِ سهم ؛ تیرها
2. ( ~ .) [ ع . ] (اِ.) جِ سهم . 1 - نصیب ها. 2 - برگه هایی مبنی بر شریک بودن در سرمایة کارخانه یا شرکت
2. ( ~ .) [ ع . ] (اِ.) جِ سهم . 1 - نصیب ها. 2 - برگه هایی مبنی بر شریک بودن در سرمایة کارخانه یا شرکت
معنی ( سهام ) در لغت نامه معین
استفاده در دیالوگ ها و آوانگاری بینالمللی
فقط تا این اندازه خبر دارم که مربوط به سهام کارخونه است
fæqæt tɑ ʔin ʔændɑze xæbær dɑræm ke mærbut be sæhɑme kɑrxunæst
استفاده در متن
هنگامیکه قانونی برای باران قرار داد، و راهی برای سهام رعد. ,
سفرهای برای من به حضور دشمنانم میگسترانی. سر مرا به روغن تدهین کردهای و کاسهام لبریز شده است. ,
ستاره از فلک رشوت فرستد زی سهام تو ,