دنیای واژه ها
دانشنامه کمانک تحلیل و مشاهده محتوای پارسی
لغت نامه ها
معنی ( علی جلی ) در لغت نامه دهخدا
موضوعات هم قافیه
[ ت َ ج َل ْ لی ] (ع مص ) (از: «ج ل و») ظاهر و منکشف شدن . (قطر المحیط) (اقرب الموارد)(از تاج العروس ج 10 ص 75). منکشف شدن کار و هویدا گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن . (تاج المصادر ...
[ ع َ ق ُ ی ِ هَِ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی دامغانی . متخلص به ماهر. وی شاعر و نقاش و خطاط قرن یازدهم هَ . ق . بود. اصل او از صحرای دامغان است سپس به اردبیل رفت و در آنجا به عطاری اشتغال ورزید. او را دی ...
[ ع َ ق ُ ] (اِخ ) یکی از چارسوهای اصفهان و در محله ای واقع آن محله را نیز بهمین اسم مینامند و با محله ٔ بیدآباد مجاورت دارد. مدرسه ای عالی و حمامی بسیار معتبر موسوم بمدرسه و حمام علیقلی آقا در نزدیکی ...
[ خ َطْ طِ ج َ ](ترکیب وصفی، اِ مرکب ) نوشته ای که حروف آن آشکار و خوانا بود. ◄ خط ریحان . (ناظم الاطباء).
[ ع َ ] (اِخ ) ابن حموش بن محمدبن مختار قیروانی اندلسی قرطبی . رجوع به علی قیروانی شود.
(ق مرکب ) جای جائی . گله، گله . ◄ بجای . در مقام . در عوض : جای جائی بچه ٔ تابان چون زهره و ماه بچه ٔ سرخ چو خون و بچه ٔ زرد چو کاه .منوچهری .◄ پی درپی . متوالیاً. بدفعات : باز گفت این سخن خطا گفتم جا ...
[ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین حلی شهیفنی، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شهیفنی شود.
[ ع َ ق ُ ی ِ خ َ ] (اِخ ) مشهور به واقف خلخالی . رجوع به علیقلی واقف شود.
[ س ِ ج َ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) قیاس آشکار و واضح که فهم آن را به آسانی دریابد و بپذیرد در مقابل قیاس خفی . رجوع به قیاس، قیاس خفی و تعریفات ص 78 شود.
[ ع َ د ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری فهرج، و 5 هزارگزی راه فرعی بم به برج اکرم . ناحیه ای است جلگه و گرمسیر و مالاریائی . دارای 312 تن سکن ...
[ ع َ ی ِ ع ِ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن علی بن هبةاﷲبن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی . مشهور به ابن ماکولا و ملقب به سعدالملک و مکنی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی ...) و به علی (ابن هبةاﷲبن ...) ش ...
[ ع َ؟ ] (اِخ ) ابن امراﷲبن عبدالقادر حمیدی رومی، مشهور به ابن حنائی . رجوع به علی حناوی زاده (ابن محمد...) شود.
[ ع َ د ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهداد شهرستان کرمان واقع در 25 هزارگزی خاور شهداد و در سر راه مالرو کشیت به خراسان . ناحیه ای است جلگه و گرمسیر، و دارای 50 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. ...
[ ع َ ق ُ ی ِ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی دامغانی . متخلص به ماهر. رجوع به علیقلی ماهر شود.
[ ت ُ ] (اِ) دست افزار و دست افزاردان سرتراشان و حجامان باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). ◄ کیسه ای که خیاطان سوزن و ابریشم و انگشتوانه ...
[ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد علیابادی . ملقب به بدرالدین . لغوی بود و در سال 952 هَ . ق . در قید حیات بوده است . او راست : الفصاح علی ترتیب الصحاح، در لغت . (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 2 ...